خاطره1
كاري كردم كارستون... من خودم ياد نگرفتما...مامان جونم بهم ياد داد منم زودي ياد گرفتم...بابا جونم هر وقت بعد ازظهرا از سر كار مياد خونه ازم ميپرسه...ابوالفضل جونم/ناناس بابا/خوشتل بابا/... گربه چي ميشه؟منم ميگم( كت ) وهمينطوري ميپرسه( هاپو - پنجره - ماشين - در - صبح بخير - سلام ) منم به انگليسي جواب باباجونو ميدم...فقط يه چيزي رو نميتونم خوب ياد بگيرم...بلدماولي فراموش ميكنم...اونم هميشه به باقلا ميگم ( قورباغه )...واسه چي ميخندي /خوب فراموش ميكنم ديگه... مامان جونم بهم قول داده كه 4 ساله شدم برم كلاس زبان...آخ جونم خيلي دوست دارم... حالا يه خاطره خوشتل بگم براتون: ديشب ( چهارشنبه95/05/20 )من وباباجون ومامان جون رفتيم خون...
نویسنده :
ابوالفضل جون
11:22